فقط میخواستم داد بزنم,فریادی که بتونه هرچی تو دلمه بریزه بیرون , که دیگه بغض وسکوت واشک نشه چشم هامو ضعیف تر کنه...حالی داشتم که سوختنم از درون رو میفهمیدم..ساعت از یازده شب گذشته بود که فهمیدم بارون داره رنج آسمون رو میشوره انگار, میاره تو زمین انگار,به قدری شدید بودکه وقتی از خونه زدم بیرون به سر کوچه نرسیده بودم که سوزه تندی بهم فهموند چقدر خیس شدم.دست کردم جیبم اولین نخ سیگار رو در آوردم, آخ چقدر خوب بود که حیوانات باغ وحش از ترس خیس شدنشون به سمتی...چقدر خوب بود که باز تو تنهایی هام دود سیگارمو به آسمون میفرستادم..وقتی برگشتم اولین چیزی که به ذهنم رسید ترانه زیر بود:
توموندی و ستاره های آسمون
من موندمو واین همه رنج بی اَمون
تنهایی وبغض شکسته ای از اون
تو این همه پیچ های تند بینشون
یه آسمون که بارونش بی انتهاست
یه آدمی که چشمهاشم رو به خداست
تمام ما گم شده تو نیم زندگی
تمام من باز هم ز راه تو جداست ...
سلام مثل همیشه زیبا بود . عاشق راه رفتن زیر بارونم وقتی صورتم کاملا خیس میشه و آب میچکه از صورتم اون وقته که آرومم ... آرومِ آروم ... چون هیچ کی اشکامو نمیبینه ...
چقدر خوبی که به اشک های نا نوشتم پی بردی...
برای تسکین بهتر از سیگار هست ..
هست
.
برای تسکین چی؟ این مهمه...
پسر بد
چرا سیگار می کشی؟ هان؟
نمی دونستم سیگار کشیدن ادمو شاعر می کنه...
خوب بود
قربون خواهر گلم برم...
کاش میشد هر شب با سیگار و شب خلوت کنم...کاش... اما نمیشه...
با شب که بخوای نخوای باید خلوت کنی..باسیگارم کمش خوبه..باور کن
بوی اسب می دهی
بوی شیهه بوی دشت
بوی آن سوار را
او که رفت و هیچ وقت برنگشت
وای از آن خیال زخمیت
زخم هایی که حاصل...و سالهاست بدون مرهم مانده...
به هـمـان سـادگـی
کـه کـلاغ ِ سـالـخـورده
بـا نـخـستـین سـوت ِ قـطـار
سقـف واگـن مـتـروک را
تـرک می گـویــد
دل ،دیـگــــر
در جـای خـود نیـسـت
بـه همـیـن ســادگـی !
.
ای وای...کاشکی...
عجب احساسی...
خوشا به حالت... خیلی وقته زیر بارون عشق بازی نکرده ام!
هوس آلودمان کردی/
شما که شمع محفل مایی برادر..مدرکشم موجوده...
راستی تو جوجه تیغی دل مرا
توی قلب خود راه می دهی
او گرسنه است و گمشده
تو به او پناه می دهی
باورت نمی شود ولی
جوجه تیغی دلم
زود رام می شود
تو فقط سلام کن
تیغ های تند و تیز او
با سلام تو
تمام می شود
دلم تنگست
دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است
صدایم خیس و بارانیست
نمیدانم چرا در قلب من
پاییز طولانیست ...
خیلی زیبا..ممنون
سبدی هست در اندیشه من
که پر از گل بده هدیه به تو
غافل از آنکه تو خود ناب تری
یک جهان گل بخورد غبطه ی
تو
روزمادرمبارک[گل]
ممنون از نظر کپی پیست شما...
قلب تو کبوتر است
بال هایت از نسیم
قلب من سیاه و سخت
قلب من شبیه.......
بگذریم
دور قلب من کشیده اند
یک ردیف سیم خاردار
پس تو احتیاط کن
جلو نیا برو کنار
یاد دیالوگ بهزاد جوانبخش افتادم تو فیلم سرباز های جمعه. می گه : دیگه نمی شه یهو زیر پل زد زیر آواز. یا می گن معتاده ، یا می گن دیوونه ست. یکی نمی گه بابا! شاید دلش گرفته...
زیبا بود..