قصه زندگی ما سخته تمومه نفس هاش
مردم ایران همینن , پرنده وزخم پر هاش
یلدای بی خاطرمون دیگه تمومی نداره
حافظ که قهره انگار و رستم رخشی نداره
کوروش چفیه به دست ,کنار ماندانا نشست
تمام تاریخ سی ساله تمومه دنیا مست مست
سکوت وخنده رسم شده, تو لحظه های این زمون
شیرین تر از عسل شده زخم باتوم داغ جوون
مزار لاله های سرخ پر از نگاه مادر ها
پشت پدر شکسته شد هردوشون اما چشم به راه
خدا بیامورزه
چی میشه بگیم؟
نه! این قرارمون نبود...
هی../
خیلی دلم سوخت وقتی خبرشو شنیدم..دیگه اینکار هم از ما بر میومد دیگه/
سکوت و اشک رسم شده ... خنده که پیدا نمیشه ...
این ماه خرداد همیشه ابستن حوادث خاصی برای ما بود
حضورش وزنه ای سنگین بود برای ما
رفتنش اما... حرف ها دارد هنوز
غم ها دارد هنوز...
درود
دوست عزیز من بیشتر از درود شما از گذاشتن اسم و آدرس خوشحال میشوم..باور کن....