مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

فصل جدید...عصیان پاییزی.

شکسته ام  درِ قفس ،جنون را نَظاره کن

دست بزن به ساختنم، تو خلقتی دوباره کن

من به طواف خود روم،از تو دگر بریده ام

برای  برگشتن دل ، دِگرخود استخاره کن

سوزِدلم  ازآن تو ، آتش ببار برای من

این همه وسعت دلم،به هروجب شراره کن

مرغ دلم که پرکشید، دگرمحال است عاشقی

دگر مگو مرا که باز، تو رَجعتی دوباره کن

مجنون که از لیلی گذشت دلش بریده از غمت

تمام عاشقان را، مست و گم وآواره کن

به آسمان غَره شوم،شبِ سیاه غیبتش

به حسرتم خیره مَشو،غمِ مرا نظاره کن

مرا که از کَمت کَمَم،نه دردمو نه مرهمم

به بند بکش به شب بکش مثال یک ستاره کن

تو باز بمان ومؤمنت،من میروم سوی فنا

فنایِ من گل من است،رحمت به هرچی خاره کن

(شهریور 90)

نظرات 14 + ارسال نظر
رومینا یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 01:11 http://black-love.blogsky.com/

عالـــــــــــــــــــــی بود


ممنون

رومینا یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 12:03

خواهش میشه آقای مهربان

راحیل یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 12:53 http://cantati.mihanblog.com

درود بر شما...
این شعر عمیق یا بهتر بگم فریاد بلند... بغضم را آب کرد...
دوستخوب... اگرشما پیامبر بودی ...
من از پیروانت بودم...
چون با تمام پیامبرانی که تا امروز شناختم فرق داری....
معجزه‌ات از همه آنها پاک تر است.....
با افتخار لینکتان می‌کنم.....
سبز باشی

نمیدونم چی بگم که احساسمو بیان کنه..اما تنها یک واژه در ذهنم نقش بسته:
محبت...آن هم با بهترین ها تقدیم شما و یحیی جان.

بیـ دل یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 13:49 http://bidelam.mihanblog.com/

به به...
غزلی زیبا از حضرت رضا...
رضا جان چقدر شبیه این روز های من گفتی!
درکت می کنم... بد جور.
به دل نشست/

خوشم میاد دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید..هرچند دیوانه اول اشاره به این بیت داشت: ما مستیمو دیوانه..ما را که برد خانه؟
ولی ممنون سعید جان از نظرت.

کبی *** یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 19:15 http://dokhtarehbaran.blogfa.com/

این اندیشه های کوچک
به خش خش برگها ماند ...
در خاطرمان شادمانی را زمزمه کنیم ...

یحیا یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 20:49 http://taboo-shekan.mihanblog.com

نمیدونم این شعر از شما هست یا نه..
سواد عروضیم به قول یکی از دوستان(جلسه رسمیست..!!) خیلی کم بی ایراد نیست اما این شعر زیباتر از آن هست که لذت احساسی که دست میدهد را نادیده گرفت..
لذت،حسی زیبا..
اولین باره که میبینمت و..
هستم خوشحال
درود به شما

اگه بشه اسمشو شعر گذاشت بله..ماله خودمه.
البته که هیچ وقت خودمو شاعر ندونستم وقتی...

کبی *** دوشنبه 4 مهر 1390 ساعت 10:28 http://dokhtarehbaran.blogfa.com/

آرزوهای من ابله گونه اند
که میان ترانه های تو هیاهو کنند
مرا اما بگذار تا سراپا گوش باشم ....

و چه جهل شیرین است..گاهی.

شیما سه‌شنبه 5 مهر 1390 ساعت 11:36 http://Zibaroyanariaie.persianblog.ir

سلام
هیچ دانی نازنینم می توانی / راحت اسرار سعادت را بدانی

رمز خوشبختی انسان نسیت جز این / مهربانی ، مهربانی ، مهربانی . . .
بروزم ومنتظر حضور گرمت.

شیما سه‌شنبه 5 مهر 1390 ساعت 11:36 http://Zibaroyanariaie.persianblog.ir

بسیار زیبا وعمیق.

آسمان سه‌شنبه 5 مهر 1390 ساعت 22:17 http://httpbarayemadaram.mihanblog.com

دل من دیر زمانی است که می پندارد :

« دوستی » نیز گلی است ؛

مثل نیلوفر و ناز ،

ساقه ترد ظریفی دارد .

بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد

جان این ساقه نازک را

- دانسته-

بیازارد !

در زمینی که ضمیر من و توست ،

از نخستین دیدار ،

هر سخن ، هر رفتار ،

دانه هایی است که می افشانیم .

برگ و باری است که می رویانیم

آب و خورشید و نسیمش « مهر » است

گر بدانگونه که بایست به بار آید ،

زندگی را به دل‌انگیزترین چهره بیاراید .

آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف ،

که تمنای وجودت همه او باشد و بس .

بی‌نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس .

زندگی ، گرمی دل های به هم پیوسته ست

تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست .

در ضمیرت اگر این گل ندمیده است هنوز ،

عطر جان‌پرور عشق

گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز

دانه ها را باید از نو کاشت .

آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان

خرج می باید کرد .

رنج می باید برد .

دوست می باید داشت !

با نگاهی که در آن شوق برآرد فریاد

با سلامی که در آن نور ببارد لبخند

دست یکدیگر را

بفشاریم به مهر

جام دل هامان را

مالامال از یاری ، غمخواری

بسپاریم به هم

بسراییم به آواز بلند :

- شادی روی تو !

ای دیده به دیدار تو شاد

باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست

تازه ،

عطر افشان

گلباران باد .

آسمان سه‌شنبه 5 مهر 1390 ساعت 22:20 http://barayemadaram.mihanblog.com

سلام دوست عزیز
خوشحالم که بهم سر زدی
باشه چشم زود زود میام وبت
این پستت عالی بود
مرسی

دوست خوبم خوشحالم کردی..

شیما چهارشنبه 6 مهر 1390 ساعت 08:26 http://Zibaroyanariaie.persianblog.ir

سلام هر وقت میام وبتو باز میکنم وآهنگتو گوش میدم دلم میریزه ویاد تموم نامردیهای زندگیم میوفتم.
تو به چی فکر کردی واین آهنگو انتخاب کردی؟
وقتی میام اینجا تازه میفهمم که همیشه دارم خودمو گول میزنم وبقولی الکی خوشم ولی اصل وجودم تو آهنگ وب تو گم شده...........
از خودم بدم میاد.........
از اینکه زود باورم......
از اینکه میبنیم همه دارن منو دور میزنن ولی سرمو برمیگردونم......
از اینکه میبینم بهم نامردی کردن ولی نمیخوام باور کنم...
این چه زندگیه که داریم.....

ممنونم شیما جان که به وب خودت لطف داری و سر میزنی..دل به دل راه داره وقتی حس ها به هم نزدیک باشه اونوقت چند نفر از یک چیز مشترک احساس لذت میکنند هرچند سوزناک هرچند غمگین..مخصوصا اگه تنها سرمایشون غمشون باشه.وو

رومینا جمعه 8 مهر 1390 ساعت 18:11 http://black-love.blogsky.com/

...

ماهین جمعه 8 مهر 1390 ساعت 22:42 http://por-az-setareh.blogfa.com

پاییز لخت و عور مثل دستان من
پر از تب و تاب و بیتابی مثل ذهن من
و سمفونی غریب بادها
در کلاف پریشان ابرها
زمــــــ ... زمـــــ... زمزمــــه در گوشهایم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد