سلام سلام یه سلام از کبی به آقا رضا از یه شهر دور و کوچیک و آروم در جنوب به شهر شلوغ و پر هیاهو و رنگارنگ ... ممنونم که جوابمو دادی واقعا ممنونم برای وقت گذاشتنت ... خوندم و ... خیلی ناراحت شدم خیلی ... می دونید چرا ؟ شاید باورت نشه اما من کوچیک که بودم به خاک روی زمین به گل به باغچه خونمون حسودیم میشد میگفتم درسته از رو خاک رد میشن و لگدش می کنن یا اینکه گل عمرش کوتاس ولی خوبه که هیچ دغدغه ای ندارن خوبه که آرومن و تو عالم خودشون ... اون روز همین جمله رو به همکارم گفتم گفت یا از فهم زیادت بوده تو بچگی یا از .... البته به شوخی ... اینو گفتم که درکت میکنم منم تو بچگی شاهد چیزایی بودم که هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه هیچ وقت ... ولی با این وجود دلم میخواد بخندم ... به همه اون چیزا و کسایی که به این دنیا دو دستی چسبیدن ... ببین میشه خندید به این دنیا نه اینکه غصه اش رو بخوری ... وقتت رو زیاد نمیگیرم اینا رو که نوشتم مرور نکردم اگه اشتباه تایپی داشت یا جمله بندیش افتضاح بود ببخش ... بازم نشد نظر خصوصی بذارم ... ولی بازم بخند چه اشکال داره ...
شاید از نظر شما من دیونه باشم ولی من سردی و زردی پاییز رو دوست دارم به نظرم تنها فصلی هست که پر از تنوع و آرام بخشه... شاید برای من که متولد پاییزم اینطوریه....
نه خودمم از سرما خوشم میاد...ولی منظورم اینجا چیز دیگه بود..سرما و زردی استعاره از چیزی بود که نمیخواستم...
بازم سلام بر آقا رضا اگه گاهی دوست داشتید ناگفته هایی رو که فکر می کنید با گفتنش آروم میشید رو بگید من هستم خوشهال میشم سنگ صبورت باشم تو این دنیای مجازی ... همیشه هم دنیای حقیقی خوب نیست گاهی , نگاهی , یادی... بازم خصوصی بود ...
پاییز را دوس دارم سردیش و زردیش.پاییز فصل عاشق شدنس میدانم.اما نمیدانم چرا من عاشق نمیشویم.دوس دارم در پاییز عاشق شوم در سرما
آری سرد... زرد...دلگیر... تنها...همه چیز ساکن است ...
کاش بچه بودیم وبجای دلامون سر زانوهامون زخم میشد...
بله.....
سلام
سلام
یه سلام از کبی به آقا رضا از یه شهر دور و کوچیک و آروم در جنوب به شهر شلوغ و پر هیاهو و رنگارنگ ...
ممنونم که جوابمو دادی واقعا ممنونم برای وقت گذاشتنت ...
خوندم و ...
خیلی ناراحت شدم خیلی ... می دونید چرا ؟
شاید باورت نشه اما من کوچیک که بودم به خاک روی زمین به گل به باغچه خونمون حسودیم میشد میگفتم درسته از رو خاک رد میشن و لگدش می کنن یا اینکه گل عمرش کوتاس ولی خوبه که هیچ دغدغه ای ندارن خوبه که آرومن و تو عالم خودشون ...
اون روز همین جمله رو به همکارم گفتم گفت یا از فهم زیادت بوده تو بچگی یا از ....
البته به شوخی ...
اینو گفتم که درکت میکنم
منم تو بچگی شاهد چیزایی بودم که هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه هیچ وقت ...
ولی با این وجود دلم میخواد بخندم ... به همه اون چیزا و کسایی که به این دنیا دو دستی چسبیدن ...
ببین میشه خندید به این دنیا نه اینکه غصه اش رو بخوری ...
وقتت رو زیاد نمیگیرم
اینا رو که نوشتم مرور نکردم اگه اشتباه تایپی داشت یا جمله بندیش افتضاح بود ببخش ...
بازم نشد نظر خصوصی بذارم ...
ولی بازم بخند چه اشکال داره ...
شاید از نظر شما من دیونه باشم
ولی من سردی و زردی پاییز رو دوست دارم
به نظرم تنها فصلی هست که پر از تنوع و آرام بخشه...
شاید برای من که متولد پاییزم اینطوریه....
نه خودمم از سرما خوشم میاد...ولی منظورم اینجا چیز دیگه بود..سرما و زردی استعاره از چیزی بود که نمیخواستم...
من همان روز ز فرهاد امید ببریدم
که عنان دل شیدا یه لب شیرین داد ...
عشق می ورزیم به آنهایی که دلها را شکستند ...
چه خوب یادمه سحر ی رو که به حافظ تفال زدم و این اومد...
بازم سلام بر آقا رضا
اگه گاهی دوست داشتید ناگفته هایی رو که فکر می کنید با گفتنش آروم میشید رو بگید من هستم خوشهال میشم سنگ صبورت باشم تو این دنیای مجازی ...
همیشه هم دنیای حقیقی خوب نیست گاهی , نگاهی , یادی...
بازم خصوصی بود ...
چی بگم.../
سرده خیلی سرد....